داشت میگفت: "قدردان بودن و سپاسگزاری رو باید یه بخش جدا نشدنی از روزامون قرار بدیم. تشکر بابت همهی داشتههامون و چیزایی که می خوایم داشته باشیم." میگفت: "ما همه چیز برامون خیلی زود عادی میشه. دیگه حیرت نمیکنیم از آسمونی که میبینیم، زمینی که زیر پاهامونه، وجودمون، انگشتای دستمون و..." اینو که میشنوم به یاد میارم روزای بچگیمو که چقدر با حیرت به انگشتای دست و پام نگاه میکردم و چقدر وجودشون برام هیجان انگیز بود؛ حرکت زبونم رو تو آینه میتونستم ساعت ها تماشا کنم و کِیـــــف کنم از این همه انعطاف اعجابانگیر؛ تماشای ابرا و میوههای روی درخت خرمالوی حیاط خونهی اجارهایمون که رشدشون رو با هیجان دنبال میکردیم چقدر برام حس خوبی داشت.... یادمه حتی حرکت یه مگس یا یه مورچه برام جذابیت داشت و با چه شوقی نگاهشون میکردم و از همون روزا بود که عاشق ظرافت مارمولکا و رد براقی که حلزونا از خودشون تو باغچه جا میذاشتن شدم. هنوز صداشو میشنیدم که داشت میگفت: "درختا رشد میکنن بدون این که بدونن چرا... میوه میدن حتی بدون این که خودشون ازش استفادهای بکنن! اما این کارو میکنن چون درختن! باید از درختا یاد بگیریم که خودمون باشیم... نباید خودمون رو با دیگران مقایسه کنیم چون درخت سیب نمیتونه پرتقال بده! بشین به درون برو و خودت رو بشناس که هیچ چیز تو دنیا جذاب تر از این نیست که خودمون رو بشناسیم... وقتی خودمون رو تغییر بدیم نگاهمون به دنیا تغییر میکنه و بعد میبینی دنیا هم تغییر میکنه و این تغییر فقط و فقط از خود تو شروع میشه." گفت: "مردم مجسمهی بودا رو دوست دارن چون در نهایت آرامشی که یه انسان میتونه داشته باشه فقط آروم نشسته و با چشمای بسته داره رشد میکنه!!!" وقتی دلگیری و تنها......
ما را در سایت وقتی دلگیری و تنها... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 9whitebirdf بازدید : 36 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1402 ساعت: 17:59